بیمه عمر و تامین آتیه |بیمه عمر و تامین هزینه تحصیل|بیمه عمر و تامین آتیه فرزندان|بیمه عمر و مستمری بازنشستگان |بیمه عمر بیمه پاسارگاد,بیمه عمر و تامین آتیه,بیمه عمر و سرمایه گذاری,بیمه عمر و سپرده گذاری,خرید اینترنتی بیمه عمر,بیمه عمر,فروش اینترنتی بیمه عمر,استخدام بیمه پاسارگاد,تخفیف بیمه پاسارگاد,اخد نمایندگی بیمه پاسارگاد,بازاریابی اینترنتی بیمه عمر,مقالات آموزشی بازاریابی و فروش بیمه عمر,بیمه عمر وتامین هزینه تحصیل,بیمه عمر و تامین سرمایه گزاری,بیمه عمر فرزندان , بیمه زنان خانه دار, بیمه سرطان, بیمه سکته قلبی و مغزی,بیمه بازیگران,بیمه خبرنگاران
آيا تا بحال براي تامين مالي ايام بازنشستگي فكر كردهايد؟ آيا مايل نيستيد علاوه بر حقوق بازنسشتگي و پاداشهاي پايان خدمت، سرمايه يا مستمري به عنوان مكمل آن داشته باشيد؟ براي تامين آتيه فرزندانتان و فراهم آوردن سرمايهاي مناسب براي آنان چه برنامهاي داريد؟
براي كاهش تبعات ناگوار حوادث و اتفاقات چه برنامهاي داريد؟ آيا ميدانيد درمان بيماريهاي صعب العلاج چه مخارج سنگيني دارد؟
قطعا بارها به اين موضوعات فكر كردهايد و معمولا تلاش ميكنيد تا با پسانداز مبالغ مختلف، پشتوانه مالي مناسبي براي خود و خانواده فراهم كنيد اما همواره نگران آن هستيد كه با وجود تورم ارزش پساندازها كاهش خواهد يافت. براي حفظ ارزش پساندازهاي خود چه راهحلي داريد؟
بيمه عمر پاسارگاد اين امكان را براي شما فراهم آورده است كه با پسانداز مبالغ اندك، ضمن استفاده از پوششهاي بيمهاي و كاهش تبعات سنگين حوادث و اتفاقات ناگوار زندگي، امكان سرمايهگذاري حقبيمههاي پرداختي فراهم گردد تا بدين ترتيب ضمن حفظ قدرت خريد پساندازها، سرمايهاي مطمئن و مناسب براي استفاده شما و يا ديگر اعضاي خانواده تشكيل گردد.
ضمنا نماینده بيمه پاسارگاد آمادگي خود را جهت مذاكره و ارائه بيمه عمر و سرمايهگذاري به عنوان محصول ممتاز خود به بصورت فردی یا جمعي به كاركنان سازمانها اعلام ميدارد.
- آیا خواهان این هستید که ،درایام پیری سرمایه کافی برای رفع نیازهاوخواسته های خود داشته باشیدتا موجب سربلندی وآرامش تان شود؟
آیا شما نیز جزء خبرنگارانی هستید که مایل به زندگی با اعتماد به نفس بیشتر هستند؟
آیا شما نیز جزء بازیگرانی هستید که مایل به زندگی با اعتماد به نفس بیشتر هستند و داشتن بیمه را یک ضرورت میدانید؟
-آیا خواهان جامعه ای هستید که ،آرامش و آسایش بیشتری در آن حاکم باشد ؟
آیا شما هم به آینده فکر میکنید؟ آینده ای نه چندان دور...
آیا شما هم به تورم و شرایط مالی در آینده میاندیشید؟
پس:
به جمع بیمه گذاران بیمه عمر و تامین آتیه بیمه پاسارگاد بپیوندید.
نماینده بیمه عمر وتامین آتیه آمادگی دارد درجمع خانوادگی ،یا در محل کار شما ، یا با حضور شما در دفتر بیمه پاسارگاد ،مشاوره لازم ورایگان به شما عزیزان متقاضی ارائه نماید. فقط کافی است گوشی تان را برداشته با نماینده بیمه تماس حاصل فرمایید.
موفقیت شما موفقیت ماست.
با ما تماس بگیرید:09192301980
بیمه عمر پاسارگاد هدیه ای برای آنهایی که دوستشان داریم.
نقل و قول هایی از جواد ، کسی که فکر اقتصادی دارد و دائما به دنبال سرمایه گذاری های سود ده است . . .
سلام ، من جواد هستم . از بچگیم تو خونواده بهم می گفتن فکر اقتصادی داری آخه همیشه سعی می کردم راهی رو انتخاب کنم که با کمترین هزینه بتونم بیشترین سود رو بدست بیارم و اکثرا هم موفق می شدم . کمی که بزرگ تر شدم و یک شغلی واسه خودم دست و پا کردم به این نتیجه رسیدم که دست به کاری بزنم که نه وقت زیادی ازم بگیره و نه هزینه زیادی بخوام بابتش صرف کنم و در عوض همش دنبال این بودم که بیشترین سود مالی رو بتونم ازون کارم به دست بیارم . خیلی جستجو کردم ، خیلی فکر کردم ، تا اینکه یه روز یکی پیشنهاد بیمه عمر رو به من داد . . .
تحصیلات عالی از آرزوهای هر پدر و مادری برای فرزندانش است اما همیشه آنگونه که فکر می کنیم و انتظار داریم ، اتفاق نمی افتد!
همش داشتم با خودم به این موضوع فکر می کردم که اگه جواب کنکور بیاد و دانشگاه قبول بشم ، چجوری میخوام از پس هزینه های تحصیلم بر بیام . اونقدر به این موضوع فکر کرده بودم که دیگه می خواستم قید درس و دانشگاه رو بزنم و برم سراغ کار ، بعد فوت پدر خدا بیامرزم ، مامانم خیاطی می کرد و خرج خونه رو به دوش می کشید اما دیگه روم نمیشد واسه دانشگامم ازش پول قرض بگیرم ، حتی روم نمی شد توی چشماش نگاه کنم . دو روز دیگه جوابای کتکور میومد و من بر عکس همه دوستام ، اصلا ازین موضوع خوشحال نبودم . یه روز که تو حیاط نشسته بودم و داشتم به بازی ماهی ها توی حوض آب نگاه می کردم ، مامانم در خونه رو باز کرد و در حالی که توی دستش یک دفترچه و چند تا برگه بود با صدای بلند فریاد زذ : احمد جان ، خرج دانشگاتم جور شد ، پدرت هنوزم که هنوزه ما رو تنها نذاشته و به فکر ما هست . . .
دو داستان پیرامون ازدواج دو جوان ایرانی ، علی و حسن هر دو با شرایط سنی و مالی و تحصیلی و شغلی یکسان . . .
من و علی از دوران دبستان با هم دوستای صمیمی بودیم . همیشه با هم بودیم و هیچ وقت بدون همدیگه کاری نمی کردیم . همه چی مون مثل هم بود : درسامون ، پول تو جیبیامون ، لباسامون ، کیفامون و . . . خلاصه مثل سیبی که از وسط گاز زده باشن! من اون موقع ها پول تو جیبیم رو همیشه می گرفتم و مینداختم توی قلکم یا خرجشون می کردم ، علی هم مثل من بود اما بابای علی همیشه یکمی از پول تو جیبی علی رو بهش نمی داد و جمع می کرد و ماهی یک بار می رفت و یکی از اقساط دفترچه قسطی که به اسم علی گرفته بود رو واریز می کرد . تقریبا همه چیزمون مثل هم بود اما نمی دونم چی شد ، نمی دونم چی شد که چند سال بعد علی تونست به راحتی مخارج ازدواجش رو تامین کنه با پول خودش اما من با کمک بقیه باز هم موفق به این کار نشدم . البته راستشو بخواین بعدا فهمیدیم که بابای علی . . .
سالهاست که زحمت کشیده و دارد می کشد ، شاید از پدرم هم بیشتر کار کرده اما ، اما هیچ وقت بازنشته نشده است!
مادرم رو میگم ، همه هم تو خونه میدونیم که مامانم از همه بیشتر زحمت میکشه و کارش از همه ما بیشتره اما نمی دونم چرا نباید خانومای خونه دار بیمه باشن و بعد از سی سال حقوق بازنشستگی بگیرن!؟ کاش می شد یه کاری کرد که خانوم های خونه دار هم بیمه بشن و بتونن بعد از سی سال حقوق بازنشستگی بگیرن . تازشم توی همین مدت هم پوشش بیمه ای هم داشته باشن! یعنی میشه . . . !؟ کاش می شد بشه کاری کرد که یه جوری زحمت مامانامونو جبران کنیم! کاش می شد یه جوری زحمت همسرامون رو جبران کنیم! کاش می شد یه جوری زحمت خواهرامونو جبران کنیم! کاش می شد . . .
رضا جوانی که هم دوست دارد برای خودش کار کند و هم دوست دارد برای دوران میانسالی خود ، سرمایه ای بیاندوزد . . .
توی خونواده ما رسم بود که دوست داشتیم رو پای خودمون وایستیم و از برای کسی کار کردن زیاد دل خوشی نداشتیم . پدربزرگم جزو کشاورزای نمونه استان بود و هر سال بهترین محصول رو تولید می کرد . پدرمم پسر همون پدر بود و مثل پدربزرگم دوست داشت خودش کار کنه و از اسخدام شدن توی جایی خوشش نمیومد ، به خاطر مدرکش یک شرکت عمرانی تاسیس کرد و ساخت و ساز رو شروع کرد . منم که تو دوره های کارآفرینی شرکت کرده بودم ، دوست داشتم یک کاری برای خودم دست و پا کنم و بتونم چند نفر رو هم تحت پوشش خودم شاغل کنم اما همش ازین می ترسیدم که چجوری می تونم برای آیندم سرمایه ای جمع کنم و اصلا چجوری می تونم بعد از یه مدت خودم رو بازنشسته کنم . اینجور فکرا ذهنم رو اشغال کرده بود تا اینکه پدرم یک روز پیشنهادی به من کرد . . .
گوشه ای از زندگی نامه ستاره ، بانوی کارآفرین ایرانی صاحب یک تولیدی لباس ، از زبان خودش . . .
بعد از اینکه تحصیلاتم رو توی رشته طراحی لباس تموم کردم خیلی دوست داشتم که هر چه زودتر برم و مشغول کار بشم . همیشه دوست داشتم خودم مدیر محل کار خودم باشم و بتونم اشتغال آفرینی کنم نه اینکه بخوام برم خودم برای کسی کار کنم . تصمیم گرفتم یک کارگاه کوچیک دوزندگی بزنم و به طراحی و تولید لباس مشغول بشم ، اما کو سرمایه اولیه؟ برای اجاره کارگاه و خرید دستگاه ها پول تقریبا زیادی لازم داشتم اما نه خودم آهی در بساطم بود و نه پدرم می تونست جوابگوی اون همه خرج و مخارج باشه ، یهو یادم اومد که بابام از بچگی ما رو بیمه عمر کرده ، ناخودآگاه یه جرقه ای توی ذهنم زده شد . بله ، همه چی می تونست به بهترین نحو انجام بشه . . .